مداحی تصویری

مناجات با قاضی الحاجات

در محضر عالم ربانی حضرت ایت الله یعقوبی قائنی رضوان الله تعالی علیه

⏪ « آقای دارابی » _ ۱۳۸۹/۰۲/۰۳

 

⬅️ ای خدا ای ناامیدان را امید
ای ز تو شام سیه صبح سپید

ای ز آغازت ازل آگاه نی
وی به انجامت ابد را راه نی

ای چراغ زندگی روشن ز تو
سبز و خرم شاخسار تن ز تو

ای تو روزی‌ بخش هر جا زنده‌ای
ای تو عذر آموز هر شرمنده‌ ای

ای تسلی‌ بخش هر غمگین دلی
ای ز تو آسان ز هر جا مشکلی

ای بهشت روضه‌ ی رضوان من
ای تو هم جانان من هم جان من

ای به نامت جنبش هر زنده‌ ای
ای به یادت زنده هر جنبنده‌ ای

از تو گل ها در گلستان سرخ‌ رو
نافه ها در ناف آهو مشک بو

گل ز چهرت چهره گلگون ساخته
نرد با مهر تو بلبل باخته

هرچه هستی پرتوی از هست تو
نیستی و هستیش در دست تو

ای خلاصی‌ بخشِ در زندان اسیر
ای ز پا افتادگان را دستگیر

ای دوای درد بی درمان ز تو
ای شفای سینه‌ ی سوزان ز تو

حق ذات پاک بی همتای تو
حرمت آن مظهر اسمای تو

حرمت آن کس به نام این نامه شد
از وجودش گرم این هنگامه شد

آن که شورم در سر سودای اوست
هستیم از نشأهٔ صهبای اوست

دوره‌ ی آخر زمان را ساقی است
عالم از فیض بقایش باقی است

کاین غریب دربدر را یاد کن
فارغش از محنت بیداد کن

رحم بر این ناله و فریاد او
بنگر این بیداد و بستان داد او

یک اسیری را ز بند آزاد کن
خاطر ناشاد او را شاد کن

بی‌ پناهی را در آور در پناه
گمرهی را سوی خود بنمای راه

در برو بگشای از بستان دمی
تا پرافشاند دمی با همدمی

رخصتش ده تا به دیوار چمن
سرکشد در زیر بال خویشتن

گاه‌ گاهی دیده بر گل افکند
شورها بر جان بلبل افکند

ای خدا ای لطفت از اندازه بیش
دست لطفت مرهم دل های ریش

آن غریب گمره غافل منم
این غریق بحر بی‌ ساحل منم

این منم مسکین خرمن سوخته
آتش اندر خانمان افروخته

این منم یا رب ز هر در رانده‌ ای
مؤمنی در دست کافر مانده ای

ای خدایا آن شکار بسته من
ای خدا آن مرغ پر بشکسته من

بی‌ کسم ای بی کسان را دستگیر
بی نوایم ای نوای هر فقیر

من غلط کردم در اول بی شمار
اهرمن را داده‌ ام ره در حصار

راه من زد هم هوا هم اهرمن
دامن تو این زمان در دست من

دل حصار تست مگذارش خراب
طایر قدس است مپسندش کباب

ای خدا این خانه را خود ساختی
خود در و دیوار آن پرداختی

این کجا باشد روا ای ذوالمنن
خانه‌ ی یزدان مقام اهرمن

یک نظر در کار این ویرانه کن
دشمن خود را برون زین خانه کن

دشمن اندر خانه مپسندد کسی
خانه را ویرانه نپسندد کسی

خاصه صاحبخانه‌ای چون تو جلیل
هر جلیلی با جلیل تو ذلیل

خانه‌ ی هر کس ز تو آباد شد
خانه‌ ی خود را ببین بر باد شد

📓 «مثنوی طاقدیس»
مرحوم ملا احمد نراقی (ره)

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا