بلوهر و یوذاسف

قصه بلوهر و یوذاسف (صفحه ۳۵)

در ذکر تمثیلاتی که مشتمل است بر توضیح عیب های بسیار از دنیا

📚 نقل از کتاب عین الحیات
علامه مجلسی رحمت الله علیه

 

⬅️ و بدان ای یوذاسف
که نقل کرده‌اند:
پادشاهی بود در زمان های گذشته
که صیت علم و دانش او در آفاق
منتشر گردیده بود و بسیار ملایم
و مهربان و عادل بود بر رعیت خود
و پیوسته در اصلاح ایشان می‌کوشید

و مدتی در میان ایشان با نهایت
خیر و صلاح و نیکی زندگانی
و جهانبانی کرد

پس چون اجل او در رسید
و به دار بقا رحلت نمود
رعیت بر او بسیار جزع کردند

و او را فرزندی نبود
اما یکی از زنان او حامله بود
و منجمان و کاهنان حکم کردند
که این فرزند پسر است

ایشان کسی را بر خود پادشاه نکردند
و انتظار ولادت آن پسر می‌بردند و
وزرای پادشاه سابق امور مملکت
را جاری می‌ساختند

پس موافق قول منجمان
پسری متولد شد و اهل آن
مملکت به شادی و سروری که
ایشان را از تولد آن پسر حاصل شد
تا یک سال به لهو و لعب و سازها
و انواع تنعمات تعیش کردند
و به فسوق و معاصی
روزگار گذرانیدند

تا آن که جمعی از علما و دانشمندان
و حق شناسان که در میان ایشان
بودند به آن گروه گفتند که:
این فرزند عطیه‌ای بود که حق تعالی
به شما کرامت فرموده بود و سزاوار
این بود که در برابر این نعمت
شما حق تعالی را شکر کنید
که معطی این نعمت است

شما به ازای شکر او
کفران نعمت کردید
و مخالفت او نمودید
و شکر شیطان کردید
و او را راضی کردید و
خدا را به خشم آوردید

اگر اعتقاد شما این است
که غیر خدا این نعمت را
به شما عطا کرده است
پس شکر او بکنید

آن گروه در جواب گفتند که:
ما این عطیه را از خدا می‌دانیم
و او بر ما به این نعمت منت گذاشته

علما گفتند که:
پس اگر می‌دانید که خدا این نعمت را
به شما کرامت فرموده پس چرا او را
به خشم می‌آورید و دشمن او را
راضی می‌کنید؟

رعیت گفتند که:
ای دانایان الحال آنچه ما را باید کرد
بفرمایید تا نصیحت شما را
قبول کنیم و به فرموده
شما عمل نماییم

علما گفتند که:
می‌باید ترک نمایید
متابعت شیطان را در
خوردن مسکرات و مشغول
گردیدن به سازها و لهو و لعب
و به طاعات و عبادات طلب
خشنودی پروردگار خود بکنید
و چند برابر آنچه شکر شیطان و
اطاعت او کرده‌اید شکر خداوند
خود به جا آورید تا حق تعالی
گناهان شما را بیامرزد

رعیت در جواب ایشان گفتند که:
بدنهای ما تاب تحمل جمیع
آنچه شما فرموده‌اید ندارد

علما گفتند که:
ای اصحاب جهالت و ضلالت
چگونه اطاعت کردید
کسی را که هیچ حق بر شما نداشت؟
و معصیت می‌کنید
کسی را که حق واجب و لازم بر شما دارد؟

و چون بود که
قوّت داشتید
بر فعل کارهایی که سزاوار نبود؟
و
اظهار ضعف و ناتوانی می‌کنید
در اعمالی که
نیکو و پسندیده و سزاوار است؟

ایشان گفتند که:
ای پیشوایان علم و حکمت
شهوتها در نفس ما عظیم و قوی
گردیده و لذتهای دنیا بر ما غالب شده

و چون این دواعی در نفس قوی است
کارهای بد بر ما آسان شده است
و متحمل مشقتهای آنها
می‌توانیم شد
و
نیات خیر در نفس ما ضعیف شده
و به این سبب مشقت طاعات
بر ما گران و دشوار است

پس از ما راضی شوید که به تدریج
روز به روز از یک‌ یک از اعمال
ناشایست خود برگردیم و
به طاعات رو آوریم
و بار را بر ما گران مکنید

علما گفتند که:
ای گروه بیخردان
شما فرزندان اهل جهالت
و برادران اهل ضلالتید

لهذا
شقاوت و بدبختی بر شما آسان است
و سعادت و فیروزی بر شما گران

رعیت گفتند که:
ای دانایان و ای پیشوایان
و ای حکیمان رهنما از
سرزنش شما به آمرزش
پروردگار خود پناه می‌ بریم
و از شدت و عنف شما به
پرده عفو الهی می‌ گریزیم

پس شما سرزنش مکنید
ما را به ضعف و سستی
و عیب مگویید ما را
به جهالت و پستی

زیرا که پروردگار ما کریم
و مهربان و آمرزنده است
پس اگر اطاعت او نماییم
از گناه ما عفو می‌ فرماید
و اگر طاعت او کنیم عبادات
ما را مضاعف می‌ گرداند

پس ما
سعی می‌ کنیم
در عبادت و بندگی او
به قدر آنچه از زمان مخالفت
او کرده‌ ایم و پیروی خواهش های
خود نموده‌ ایم

تا آن که حق تعالی
ما را به آرزوهای دنیا و عقبی
برساند، و بر ما رحم فرموده
خلعت مغفرت بر ما بپوشاند

چنانچه بی‌ طلب ما بر ما
لباس هستی پوشانید و
از ظلمت آباد عدم به
ساحت وجود کشانید

پس چون چنین گفتند
علما اقرار بر صدق ایشان نمودند
و به گفته ایشان راضی شدند

پس ایشان یک سال تمام روزه داشتند
و نماز و عبادت کردند و مال ها در
راه خدا صرف کردند

و چون سال منقضی شد
کاهنان گفتند که:
آنچه این گروه برای این مولود کردند
دلالت بر این می‌کند که این پادشاه
مدتی فاجر و بدکردار باشد و
مدتی صالح و نیکوکار گردد
و در زمانی جبار و متکبر باشد
و بعد از آن تواضع و شکستگی
شیوه ی او گردد
و منجمان نیز با ایشان
در این قول اتفاق کردند

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا